قرار بود باباخي نمره هاي درخشان رياضي رو بخونه ،كلن سطح نمره ها بالا بود
منو مريمم نمره هامون خوب بود ولي كيانا گند زده بود،آخر هفته خونه ما بود اصلن درس نخوند هوايي شده....................اومديم خونه ما
ما در تكاپو بوديمريا،تا كيانا رو از اون قيافه عبوس درآريم
آخرش اين شكلي لبخند زد كه مريم اينو واسش خوند
آره خودشٍ خود خودش
باز بايد از چشم تو ترسيد باز بايد در عطر تو پيچيد
باز هم بايد بيخودي لرزيد باز بايد يك نفس رقصيد
تو در زنگ حساب امتحان خراب آباد شو نترس
بخند به اخم در هم به نمره هاي كم
بعدش مريم به مناسبت اينكه نمرش از ما بيشتر بود مي خواست بستني بده،كه آخرش هم خودمون حساب كرديم
Wednesday, May 10, 2006
37
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 comments:
aaaaaafarin ,tabrik migam
saaaaaaaaaalam,man jashne tavalod mikham zood bar migardi BaBol
Post a Comment