Friday, October 28, 2005

15

می خواستم از بابل ، آدم های اونجا بگم پشیمون شدم چون تصمیم گرفتم به خاطر زمان طولانی که باید اونجا باشم همه چیزو خوب و زیبا ببینم
ولی من اصلن از جو دانشگاه خوشم نیومد، مخصوصن بچه های ورودی ما بعضی هاشون اونقد بچه ان که حرص آدمو در می ارن، و انگاری اصلن نمی دونن اومدن دانشگاه واسه درس اینم به خاطر تربیت نادرست ، که وقتی تحت نظر خونواده نیستن خودشون و گم می کنن
اما من دیگه اون دختر 18 ساله ای نیستم که پارسال رفتم تهران شمال ، چون 18 سالگی من پر از تجربه کوچیک و بزرگ بود.زندگی با آدم هایی که من با اونا راحت نبودم کلی منو تغییر داد، دیگه اون قد سرکش،لج بار ننیستم، صبر و تحملم بیشتر شد و صدای اعتراض و غر زدنم کم شد و پخته تر شدم
راستی اومدم گرگان همه از من در مورد مریم می پرسن و می خوان بدونن چه کارکتری داره باید بگم زندگی دانشجویی مشترک ما خیلی با حال و من ازش لذت می برم

Wednesday, October 12, 2005

14

جذابيت های تهران

در هفته گذشته اعلام شد که تهران يکی از ده شهر نامطلوب جهان برای سکونت شناخته شد. اما تهران جذابيت های منحصر بفردی هم دارد که در هيچ جای دنيا نظير ندارد:

تهران تنها شهری است که در آن می توانيد وسط خيابانهای آن نماز بخوانيد، وسط پارک شام بخوريد، در رستوران به ديدن مانکن های لباس های مدل جديد برويد، در تاکسی نظرات سياسی تان را بگوييد، در کوه برقصيد، اما برای ملاقات با نامزدتان بايد به يک خانه خلوت برويد

تهران تنها شهری است که در آن دو نفر روی دوچرخه می نشينند، چهار نفر روی موتورسيکلت می نشينند، شش نفر توی ماشين می نشينند، ۲۵ نفر توی مينی بوس می نشينند و ۶۰ نفر سوار اتوبوس می شوند

تهران تنها شهری است در دنيا که پياده ها حتما از وسط خيابان رد می شوند، اتومبيل ها حتما روی خط عابر پياده توقف می کنند و موتورسيکلت ها حتما از پياده رو عبور می کنند

تهران تنها شهر دنياست که در آن هميشه همه چراغ ها قرمز است، اما هر کس دوست داشت از آن عبور می کند

در تهران از همه جای ماشين ها صدا در می آيد، جز از ضبط صوت آن

در تهران هيچ جای زنها معلوم نيست، با اين وجود مردها به همه جاهايی که ديده نمی شود نگاه می کنند

همه در خيابان ها و پارک ها با صدای بلند با هم حرف می زنند، جز سخنرانان که حق حرف زدن ندارند

تهران تنها شهری است در دنيا که همه صحنه های فيلمهای بزن بزن را در خيابان های شهر می توانيد ببينيد، اما تماشای اين فيلمها در سينما ممنوع است

مردم وقتی سوار تاکسی می شوند طرفدار براندازی هستند، وقتی به مهمانی می روند اصلاح طلب می شوند و وقتی راه پيمايی می کنند محافظه کارند و وقتی سوار موتورسيکلت می شوند راست افراطی می شوند

رانندگی در تهران مثل سياست ايران است، هرکسی هر کاری دلش بخواهد می کند، اما همه چيز به کندی پيش می رود

ماشين ها در کوچه های تنگ با سرعت ۷۰ کيلومتر حرکت می کنند، در خيابانها با سرعت ۲۰کيلومترحرکت می کنند و در بزرگراهها پارک می کنند تا راه باز شود
در شمال شهر تهران مردم در سال ۲۰۰۸ ميلادی زندگی می کنند ودر جنوب شهر در سال ۷۰ هجری قمری

Wednesday, October 05, 2005

13

تک درختی در اين بيابانم

خسته و بی پناه و درمانده

قصه بر گريز غربت را

باد در شاخسار من خوانده

اندکی صبر کن پرنده من

بالهای تو پيش من ماند

بالهايت دل منند مرو

از دلت عشق را که کوچانده

عاقبت سبز سبز خواهم شد

ساقه ها از شکوفه پوشانده

از خزان با تو رخت خواهم بست

به بهاری که اشک رويانده

زندگی را دوباره خواهد ديد

برگهايی که مرگ بوسانده

صبر کن صبر کن پرنده من

بالهای تو پيش من مانده